امروز دوباره دلم گرفت
شايد براي فرستادن پيامي براي كسي
شايد براي صحبت كردن با كسي كه شنونده حرفهايم باشد
چقدر احساس تنهايي مي كنم . بعضي وقتها فكر مي كنم كه دارم الزايمر مي گيرم . 26 سال كار و تلاش براي بچه ها و انوقت بي توجهي و عناد اونها مي دونم خيلي اشتباهات داشتم . خيلي جاها از تو دور شدم الانم خيلي ميترسم از زماني كه به من پشت كني
خداي من ريزگردهاي زيادي در دل و فكرم باقيه ذراتي كه بعضي وقتا تبديل به طوفاني سهمگين ميشه و روح و جانم را به تاراج مي بره
خداي من كمكم كن گم شدم ،در گير خيالات بي اساس دنيا
كمكم كن
سلام خداي خوبم
سلام خداي صبور و غفورم. خدايي كه دانا و بينايي. صدامو ميشنوي و به حرفام گوش مي كني. تو اين دنيا تنها كسي هستي كه هميشه تو خواب و بيداريم با زبان گويا يا تو دلم با تو صحبت مي كنم
خداي كريمم. چقدر سخته ترك گناه اونم وقتي كه دشمن قدرتمندي مثل شيطان دور و برته . دشمني كه با هزار طرفند و حقه دل و فكر و روحت را با خودش به هر جايي ميبره
براي اينكه به مقصدش برسه تو فكر و ذهنت هزار .هزار قصه و قصيده و اهنگ درست مي كنه . دامي برات پهن مي كنه كه تو خواب هم فكرشو نمي كردي
با هزار ترفند تو را قانع مي كنه كه گناهي كه داري انجام مي دي را جبران مي كني و ................
اونوقت مي ري دنبال گناه . گناه ميشه برات عين ثواب انگار نه انگار كه يه خدايي هم هست تازه فكر مي كني داري به خدا نزديكتر مي شي
اي واي بر من كه اين همه گناه كردم و نفهميدم كه چه مي گنم
خدايا منو ببخش از گناهم بگذر
چقدر سخته گناه نكردن
شدم مثل معتادا كه ترك اعتياد مي كنن
خدايا هوامو داشته باش
زمان زيادي از اخرين باري كه تو اين وبلاگ امدم مي گذره
چه روزها و شبهايي كه بيهوده حدر شد
خدايا روزهاي جديدت امكان دوباره اي براي منه منو ببخش خداي خوبم
فاطمه نیکو 22/5/1378